در پشت پد دجله مستقر بودیم . دوشکا را در جایی مناسب و مخفی از دید مستقیم دشمن مستقر کردم و دو خمپاره ۶۰ میلیمتری را هم در مکانی مناسب مستقر و شاخص سمت آن را نیز بر روی پد دجله روبروی خط دفاعی عراقی ها نصب نمودم .
کد خبر: ۱۰۵۴۳۸۶
تاریخ انتشار: ۱۳ تير ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۵ 04 July 2022

به نام خدا

روزی روزگاری

خاطرات غلامعباس حسن پور

قسمت سی ام

در پشت پد دجله مستقر بودیم .

دوشکا را در جایی مناسب و مخفی از دید مستقیم دشمن مستقر کردم و دو خمپاره ۶۰ میلیمتری را هم در مکانی مناسب مستقر و شاخص سمت آن را نیز بر روی پد دجله روبروی خط دفاعی عراقی ها نصب نمودم .

عرض دجله حدود چهارصد متر بود و آب آن نیز صاف و شفاف بود .

عراقی ها در آن سوی دجله خط پدافندی تشکیل داده بودند و تک تیراندازان آنها نیز در بالای بعضی از نخل ها در استتار کامل مستقر و به سوی مواضع ما شلیک

می کردند ما آنها را

نمی دیدیم اما آنها ما را

می دیدند .

روز اول که در پشت دجله مستقر شده بودیم خودروهای شخصی عراقی در جاده بصره - العماره در حال تردد بودند به نیروهای خود سپردیم که به سوی خودروهای شخصی شلیک نکنند و فقط به طرف خودروهای نظامی شلیک کنند رزمندگان رعایت می کردند . هلیکوپتر های دشمن در آن سوی دجله به طرف مواضع ما با موشک و تیربار خود شلیک می کردند و ما هم با رعایت اصول نظامی با آنها مقابله می‌کردیم .

خودروهای نظامی را مورد اصابت قرار می‌دادیم .

تک تیر اندازان دشمن در بالای درختان و بام روستاهای آن سوی دجله مستقر و در استتار و اختفا رزمندگان ما را هدف گرفته و بعضاً موفق می شدند که رزمنده ای را مورد اصابت قرار دهند .

ما نیز به محض شناسایی موضع آنها ، آنان را هدف قرار داده و نابود می کردیم .

شبها مواظب بودیم که دشمن بر روی رودخانه دجله پل شناور نصب نکند .

به دستور جناب آقای اسماعیل نادری سنگرهای کمینی را در لبه دجله ایجاد و شب ها درون آن سنگرها قرار گرفته و دجله را رصد می کردیم که غواصان دشمن نتوانند به مواضع ما نفوذ کرده و یا مهندسی رزمی آنها پل شناور بر روی دجله نصب کنند .

شبی برادر بسیجی حیدرعلی کوت آبادی‌ همراه با رزمنده ای از دسته ادوات در سنگر کمین مشغول رصد دجله بود و من نیز به سرکشی آنها رفته و در آن سنگر با آن ها گرم صحبت شدم ناگهان پای یک نفر سر خورد و درون سنگرکمین افتاد به محض افتادن، گفت الدخیل الدخیل دخیل خمینی ما فهمیدیم که آن نفر سرباز عراقی است و او یک همراه نیز با خود داشت .

هر دو را اسیر کرده و به پشت خاکریز هدایت نمودیم آن دو اسیر عراقی خیلی گرسنه بودند فردای آن روز هر چه غذا در جلو آنها می گذاشتیم با ولع می خوردند برادر نصرالله راستگردانی که آفتاب به لباس بادگیرش تابیده و احساس گرما می کرد ، بادگیر را از تن خود بیرون آورد .

ایشان زیر بادگیر لباس فرم سپاه پوشیده بود

آن دو اسیر به محض رویت آرم سپاه دست از غذا کشیده و بسیار ترسیدند طوری که نزدیک بود قالب تهی کنند .

دو اسیر را به عقب برده و تحویل یگانی که اسرا را تحویل می‌گرفتند دادیم .

با خود چندین موشک خمپاره آورده بودیم .

مدتی که پشت دجله بودیم به مواضع عراقی ها موشک خمپاره ۶۰   شلیک می کردیم .

بعضی از موشک ها به اهدف اصابت می کردند‌ . حتی با خرج پرتاب شماره چهار با آخرین برد خمپاره ۶۰ میلی متری به مواضع توپخانه ی عراقی ها که در آن سوی جاده بصره العماره مستقر بود شلیک می کردیم . بعضا موشک ها در نزدیکی عراده توپ آنها فرود می آمد و منفجر می شد .اگر مهمات خمپاره به اندازه کافی و زیاد داشتیم

می توانستیم به موضع توپخانه عراقی ها که در دید مسنقیم ما بود صدمات قابل توجهی وارد نمائیم

خاطره ادامه دارد..

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار