پس از مراسم تشییع و تدفین شهیدان زین الدین به اراک آمده و چند روز در خدمت خانواده بودم .
کد خبر: ۱۰۵۳۵۸۳
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۴۰۱ - ۲۰:۲۱ 29 June 2022

به نام خدا

روزی روزگاری

خاطرات غلامعباس حسن پور

قسمت بیست و هفتم

پس از مراسم تشییع و تدفین شهیدان زین الدین به اراک آمده و چند روز در خدمت خانواده بودم .

وقتی که به منزل خود رسیدم پدرم اول شهادت فرمانده محبوب شهید مهدی زین الدین را تسلیت وسپس گفت مش غلامعباس یک مژده برایت دارم .

گفتم بفرما آن مژده چیست ؟

گفت یادت هست که در نوجوانی آرزو داشتی موتورسیکلت یاماها ۱۰۰ بخری ؟

گفتم بله ؟

پدر گفت :

چند روز پیش موتوری که از طریق سپاه ثبت نام کرده بودی را با پرداخت مبلغ ۱۲,۵۰۰ تومان تحویل گرفتم .

با شنیدن این حرف ذوق زده شده و خیلی خوشحال شدم و گفتم حالا آن موتور کجاست؟

گفت داخل پارکینگ زیر زمین است .

آن موتورسیکلت یاماها ۱۲۵ آبی رنگی بود .

موتور سیکلت را از پارکینگ بیرون آورده و با پدرم اولین سفر را با همان وسیله به زیارت مرقد مطهرامام زاده محمد عابد فرزند صالح حضرت امام موسی کاظم (ع) واقع در روستای مشهد میقان اراک رفته و بعد از زیارت دعای توسل به نیابت ازشهیدان زین الدین و برادر شهیدم غلامحسین خواندیم .

مدت کمی در اراک نزد خانواده بودم و درآن مدت به امور تحصیلی خواهر و برادرم که درآن زمان دانش آموز دوره ابتدایی بودند پرداختم .

روز ها به سپاه اراک سر زده و گاها با دوستان خود در محوطه ی سپاه باغ فردوس قدیم والیبال بازی می کردم

بعد از چند روز عازم جبهه ی جنوب شدم .

کادر گردان ها هم آمدند . اواخر پاییز بود .

کادر و بسیجیان گردان امام حسن مجتبی (ع) همه حاضر بودند .

فرمانده حاج بشیر روشنی بود،

بسیجیان زیاد بودند

گردان بیشتر از نیاز خود رزمنده در اختیار داشت .

لذا از دل این گردان گروهان مستقل به استعداد حدود ۱۵۰ رزمنده به نام گروهان مستقل امام حسین (ع) و به فرماندهی حاج اسماعیل نادری که ایشان فرمانده قابلی بود وبا معاونت آقای سعید فرداد که ایشان نیز فرمانده قابل و چابکی بودند تشکیل شد .

خاطره ادامه دارد...

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار